روز پنج شنبه در نظر داشتم که آخرین نهارم اقتصادی ترین آن باشد. در یخچال یک شیشه رب محلی که مادرم برایم گذاشته میبینم

املت

چیزی بود که من دنبال آن بودم.

به یک لبنیاتی سنتی رفتم و ناگاه چشمم به تخم مرغ های محلی دو زرده افتاد که چشمکی زدند. گفتم تا یک ماهی نهار خبری نیست پس 4 عدد تخم دوزرده گرفتم. ناگاه یادم آمد روغن کافی هم ندارم. تصمیمم برای حذف سرخ کردنی ها را مدتی هست گرفته ام پس خواستم یک کره پنجاه گرمی بگیرم ولی امان از رایحه روغن حیوانی محلی کرمانشاه که مسیرم را عوض کرد. 

به خاطر آوردم که مقداری نعناع محلی در خانه دارم که اگر مصرفشان نکنم اسراف و حیف و میل می شود. از آنجا خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد  پس مقصد سومم دوغ محلی آبعلی بود تا با ریختن نعناع در آن از اسراف نعناع ها جلوگیری کنم.

حال دیدم خدا را خوش نمی آید بین این همه مواد غذایی محلی سراغ نان صنعتی بروم چرا که در غیاب هم نوعانش احساس غریبی می کند و این دور از فتوت و جوانمردیست پس نان محلی با سبزیجات دو بر خشخاشی ویژه انتخاب آخرم بود.

آخرین نهار درویشانه من هم که نیت کرده بودم با 150000 ریال تمام شود با تغییر از ریال به تومان بر جان و دلم نشست باشد که در ماه مبارک بیشتر به یاد نیازمندان باشیم. 

+ داستان آب دوغ خیار ناصرالدین شاه را حتما بخوانید.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها